پیوند جادو ۱: p11
پیوند جادو پارت یازدهم
کل روزم همینطوری سپری شد تا اینکه فردا رسید. امروز کوئیدیچ بود. ردام رو پوشیدمو وارد سرسرا شدم. صبحانم رو سریع سریع خوردم و رفتم محوطه ی مسابقه تا جا بگیرم.
توی تیم گریفیندور هری بود و همون دوستش الیور بقیه رو هم نمیشناختم. توی اسلیترین هم همون پسره دراکو بود و کلی پسر دیگه که سوار نیمبوس ۲۰۰۱ شده بودن.
منم نشستم برای تشویق. بازی بالاخره با ۱۵ دقیقه تاخیر شروع شد. اوایل بازی بود که هری تونست گل بزنه. واو صدای تشویقا کَرَم میکردن. بعد خیلی سریع دراکو توپ رو قاپید و برای اسلیترین امتیاز کسب کرد. منم بلند شدم و هر دو گروه رو ایستاده تشویق کردم.
فاصله ی امتیازا خیلی زیاد بود در نهایت گریفیندوریا بردن. بازی تموم شد
اسلیترینیا دمق بودن و خسته و ناراحت و البته عصبی. این شد که نمیدونم چرا قبل اینکه بازیکنا بیان رفتم تو رختکن و براشون یک جعبه بزرگ ابمیوه خنک براشون گذاشتم تو رختکن.
هنوزم نفهمیدم اون روز دیوونه بودم که اسمم رو هم روی جعبه گذاشتم یا نه...
هیچی دیگه اسمم رو گذاشتم و سریع اونجا رو ترک کردم.
اسلیترینیا به رختکن برگشتن و خیلیی ناامید بودن. چشم یکیشون به جعبه ی روی میز رختکن افتاد:«اممم...گایز ا/ت کیه؟»
🤏🏻😭🎀
کل روزم همینطوری سپری شد تا اینکه فردا رسید. امروز کوئیدیچ بود. ردام رو پوشیدمو وارد سرسرا شدم. صبحانم رو سریع سریع خوردم و رفتم محوطه ی مسابقه تا جا بگیرم.
توی تیم گریفیندور هری بود و همون دوستش الیور بقیه رو هم نمیشناختم. توی اسلیترین هم همون پسره دراکو بود و کلی پسر دیگه که سوار نیمبوس ۲۰۰۱ شده بودن.
منم نشستم برای تشویق. بازی بالاخره با ۱۵ دقیقه تاخیر شروع شد. اوایل بازی بود که هری تونست گل بزنه. واو صدای تشویقا کَرَم میکردن. بعد خیلی سریع دراکو توپ رو قاپید و برای اسلیترین امتیاز کسب کرد. منم بلند شدم و هر دو گروه رو ایستاده تشویق کردم.
فاصله ی امتیازا خیلی زیاد بود در نهایت گریفیندوریا بردن. بازی تموم شد
اسلیترینیا دمق بودن و خسته و ناراحت و البته عصبی. این شد که نمیدونم چرا قبل اینکه بازیکنا بیان رفتم تو رختکن و براشون یک جعبه بزرگ ابمیوه خنک براشون گذاشتم تو رختکن.
هنوزم نفهمیدم اون روز دیوونه بودم که اسمم رو هم روی جعبه گذاشتم یا نه...
هیچی دیگه اسمم رو گذاشتم و سریع اونجا رو ترک کردم.
اسلیترینیا به رختکن برگشتن و خیلیی ناامید بودن. چشم یکیشون به جعبه ی روی میز رختکن افتاد:«اممم...گایز ا/ت کیه؟»
🤏🏻😭🎀
- ۳۶۲
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط